حالا تمام روحت درد گرفته است و اگر یک قدم دیگر به سمت کیمیا بروی همه چیز تباه می شود، فقط یک گام دیگر کافی ست تا عشق آن روی تاریکش رابه تو نشان دهد. باید همه چیز را همین حالا تمام کنی. نباید کیمیا را از بهشت بیرون بیاوری1 . خواستن بی شک همه می خواستند. در این هیچ بحثی نبود.

 بحث ، بر سر توانستن بود ؛ و اینکه خواستن ، در عمل، همان توانستن نیست. خواستن، کاری ذهنی ست، و توانستن، کاری عینی. فاصله ی میان این دو ، از میان برداشتنی ست؛ اما نه فقط با تخیلات شیرینِ خواستن.2

 

 

1. | چند روایت معتبر، مصطفی مستور |

2. | آتش بدون دود ، نادر ابراهیمی |

 


 

تهران حالا شبیه فیلم بلند سینمایی درهم و برهمی ست که انگار هر محله ی آن صحنه ای از آن فیلم است . بعضی صحنه ها جنایی ست . بعضی عشقی بعضی کمدی بعضی اجتماعی و بعضی غیرقابل نمایشتهران شبیه فیلمی ست که هروقت آدم آن را می بیند دلش میخواهد بزند زیر گریه اما همیشه از کسانی که دارند با او فیلم را تماشا می کنند خجالت می کشد.

 

Milad Tower (or Tehran Tower) - Tehran, Tehran;  completed in 2007;  it is 1,427 feet high to the tip of its antenna;  the head has 12 floors, including a revolving restaurant, an art gallery, a closed observation deck, an open observation deck, and telecommunications offices;  the roof of the head is 1,033 feet high;  the 6th tallest tower in the world, and 15th tallest freestanding structure;  photo by artnajama

 

 

مرتبط نویس| ما ملت حرّافي هستيم، حاضريم ساعتها حرف بزنيم ولي يك خط ننويسيم ،

                      چون نوشتن مسئوليت دارد.

 


+ اکنون به پایان دنیا رسیده ایم ، دیگر نه جامعه داریم و نه خانواده . ما آخرین یادگار هستیم از آنچه که بی اندازه بزرگ و عظیم بوده و به یاد مواهب نابود شده نفس می کشیم ، عشق می ورزیم ، می گرییم ، به دامان یکدیگر چنگ می زنیم و همدیگر را در آغوش می کشیم . من از دنیای بی کودک می ترسم | هیوا مسیح
من چند نفرم چند دیوانه و یک عاشق ک عقل اش نمیرسد به کوه معرفی میکند خودش را من چند نفرم چند نفری یک نفرشدیم دست به دست من چند نفرم بودم چندبار گم شدم چندین بار عاشق جای پای من جای پای چند پای کس دیگر چند جای پا ما گم نشده بودیم آنها گم بی گورمان کرده بودند.
فاجعه نه ساده است و نه ناگهانی. یعنی هم ترکیب چند چیز است و هم ذره ذره اتفاق می افتد. معمولا چند چیز باید به هم بچسبند تا فاجعه ای رخ دهد. از این نظر فاجعه مثل خوشبختی است. در خوشبختی هم چند چیز باید همزمان اتفاق بیافتد تا کسی خوشبخت شود. پول تنها کافی نیست. عشق تنها کافی نیست. شهرت تنها کافی نیست. اما اگر همه این ها با هم باشند شاید بشود گفت کسی خوشبخت شده است. تنها تفاوت آن ها شاید این باشد که در خوشبختی انگار چیزها خیلی ضعیف به هم چسبیده اند و هر لحظه
نه امی، شما هرکسی نیستید. به‌خصوص برای من. شما مثل صدای دوم درون من هستید که در طول روز، همراه من است. شما از دیالوگ تنهای درونی من یک گفت‌وگو به وجود آورده‌اید. شما زندگی درون مرا وسعت می‌بخشید امی، من می‌ترسم از این که ندای دوم خودم را از دست بدهم، ندای امی را. من می‌خواهم او را نگهدارم. می‌خواهم با او محتاطانه رفتار کنم. او برای من غیرقابل صرف‌نظرکردن شده است. لئوی شما مفید در برابر باد شمالی | دانیل گلاتائور
این نوشته را دیشب داشتم می نوشتم: امشبم می تونست یه شب باشه مثل بقیه شبایی که من و آقای ه دعوا می کردیم و آخرشم با قهر و دلخوری زیاد می خوابیدیم. بین عذرخواهی های آقای ه، همینطوری که داشتم می نوشتم :«No way, نبخشیدمت، الان حوصله صحبت ندارم» یهو این به ذهنم اومد که کدوم پسری ساعت ۱.۳۰ تا ۲.۱۰ شب بیدار می مونه و پیام عذرخواهی میده، درحالیکه صبح ساعت ۶ باید بیدار بشه ، آیا رفتار ایشون نشانه ی محبتش نیست؟ رفتار من چطور؟ رفتار من نشانه لجبازی و بی محبتی نیست؟ و
دیگه کم کم داره باورم میشه که آدم دنبال هر چی بدوئه کمتر بدستش میاره فقط وقتی رها میکنی و رها میشی و اهمیتش برات کم میشه میاد سمتت آخ که چقدر از بچگی دنبال عشق و عاشقی و این داستانا بودم. همیشه میخواستم کسی رو دوست داشته باشم و دوست داشته بشم چقدر فانتزی داشتم چقدر حسرت زندگیایی رو میخوردم که دو نفر با هم صمیمی و عاشقانه رفتار می کنند و هم کلام میشند. البته منظورم توی یه ظرف غذا خوردن و دست انداختن گردن هم نیست

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

تیک تاک گروه آموزشی راه دانشگاه باران اریک پاتوق | دانلود فیلم و آهنگ سکوت آینه دانلود جدیدترین آهنگ های ایرانی | افشین موزیک علوم غریبه